نامه نوشته بود:

برادر رزمنده سلام، من یک دانش آموز دبستانی هستم. خانم معلم گفته بود که برای کمک به رزمندگان جبهه های حق علیه باطل نفری یک کمپوت هدیه بفرستیم.

م رفتم از مغازه بقالی کمپوت بخرم. قیمت هر کدام از کمپوت ها رو پرسیدم، اما قیمت آنها خیلی گران بود، حتی کمپوت گلابی که قیمتش ۲۵ تومان بود و از همه ارزان تر بود را نمی توانستم بخرم.

آخر پول ما به اندازه سیر کردن شکم خانواده هم نیست . در راه برگشت کنار خیابان این قوطی خالی کمپوت را دیدم برداشتم و چند بار با دقت آن را شستم تا تمیز تمیز شد. حالا یک خواهش از شما برادر رزمنده دارم، هر وقت که تشنه شدید با این قوطی آب بخورید تا من هم خوشحال بشوم و فکر کنم که توانستم به جبهه ها کمکی کنم.»

بچه ها تو سنگر برای خوردن آب توی این قوطی نوبت می گرفتند، آب خوردنی که همراهش ریختن چند قطره اشک بود

این داستان هم خیلی زیبا بود گفتم بخونید بد نیست:

کمپوت ,آب ,ها ,یک ,قوطی ,هم ,این قوطی ,دارم، هر ,هر وقت ,وقت که ,رزمنده دارم،

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

بیوگرافی بازیگران اخبار جدید بازاریابی| تحقیقات بازار، مدیریت برندینگ، مدیریت بازاریابی دنیای شیرین ریاضی Alexa world کد تخفیف (: Blue یه دریا فناوری و تلویزیون دیجیتال pardematin